English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3692 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
What have you been up to this time? U حالا دیگر چه کار کردی ؟ [کاری خطا یا فضولی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
what have you [ gone and] done now! U حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی!
That's the end of that! U این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
It's all over now! U این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
Kurdish rug U فرش کردی [مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
kurdish U کردی
orbicularity U کردی
kurdistan U قالیچه کردی
inside kick and overarm control U لنگ کردی
You did well. Good for you. U خوب کردی
How much did you spend? U تو چقدر خرج کردی؟
You have piqued my interest in ... U تو من را به ... علاقه مند کردی.
There you go again ! U باز که دوباره شروع کردی !
to live extempore U کردی خوردی زندگی کردن
Touché! U خوب مقابله کردی! [در بحثی]
Touché! U خوب تلافی کردی! [در بحثی]
What was your net profit? U خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
Did you ever find that pen you lost ? U قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
He is not such a fool as you assuoed . U آنطور که فرض کردی احمق نیست
Tell me hpw you escaped. U برایم بگه چطور فرار کردی
I feel relieved because of that issue! U خیال من را از این بابت راحت کردی!
You pulled a fast one. That was a neat trick you played. U خوب حقه زدی ( سوار کردی )
It was wrong of you to take the bicycle . U کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
Tell me how you escaped? U بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
not yet <adv.> U نه تا حالا
till now U تا حالا
seeing that U حالا که
forth U از حالا
now U حالا
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
even now U حالا حتی
henceforward <adv.> U از حالا به بعد
henceforth <adv.> U از حالا به بعد
from now on <adv.> U از حالا به بعد
simply <adv.> <idiom> U حالا [اصطلاح روزمره]
just <adv.> <idiom> U حالا [اصطلاح روزمره]
Not to mention the fact that … U حالا بگذریم از اینکه...
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
Now I understand! U حالا متوجه شدم!
Now, where should we go to? U حالا به کجا برویم؟
My turn! U حالا نوبت منه!
Right now . U همین الان ( حالا)
Let us suppose ... U حالا فرض کنیم که ...
Now I'm back to normal. U حالا به حالت عادی برگشتم.
just <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
simply <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
Please turn left now. U لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
That's (just) the way things are. U موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
So that is what it is ! So I see! U آها پ؟ بگه ! ( حالا تازه می فهمم )
Supposing we do not succeedd, then waht? U حالا آمدیم و موفق نشدیم بعدچی؟
He is like that. U او [مرد] حالا اینطوریه. [چکارش می شه کرد]
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
That's (just) the way it [life] goes. U زندگی حالا اینطوریه. [اصطلاح روزمره]
There has as yet been no confirmation. U تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
That's just the way it is. U این حالا [دیگه] اینطوری است.
Boys will be boys. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
Lets suppose the news is true . U حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
Now I am going to tell you something. U حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
Talking of Europe ,please allow me … U حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
Now, of all times! U از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
Does it have to be today (of all days)? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
We've never had it so good. <idiom> U وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
Damn it, you are late again! لعنتی باز تو دیر کردی. [دیر آمدی]
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
The party is over! <idiom> U خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. U در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
Anatolia U منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work. U حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
no more U دیگر نه
alternatives U شق دیگر
alternatives U دیگر
secus U از دیگر سو
one an other U یک دیگر
furthers U دیگر
other U دیگر
others U دیگر
again U دیگر
alternative U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
furthered U دیگر
further U دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
furthering U دیگر
else U دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
alternative U شق دیگر
he is no more U او دیگر
next U دیگر
another U دیگر
anymore U دیگر
thence U دیگر
once U یکبار دیگر
no longer U نه دیگر [زمانی]
shunts U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
no more U دیگر ن [فعل]
videlicet U به عبارت دیگر
others U نوع دیگر
other U نوع دیگر
another U شخص دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
et al U و در جای دیگر
another U یکی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
shunt U به خط دیگر انداختن
yon U ان یکی دیگر ان
in other words <adv.> U به کلام دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
elsewhere U بجای دیگر
elsewhere U درجای دیگر
again U از طرف دیگر
in fact U به عبارت دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
otherguess U جور دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
on the other side <adv.> U طور دیگر
otherguise U جور دیگر
otherness U چیز دیگر
another day U یک روز دیگر
another guess U نوعی دیگر
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
otherguess U بروش دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
never more U هرگز دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
another guess U قسمتی دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
otherwise U طور دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
otherworld U دنیای دیگر
otherwhile U وقت دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
otherwhence U از جای دیگر
otherwhere U جای دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
otherwhile U گاه دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
at a later period U در موقع دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
aliunde U از منبع دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
to wit U بعبارت دیگر
next year U سال دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
no more of that U بس است دیگر
to be no more U دیگر نبودن
none other than U هیچکس دیگر جز
nevermore U دیگر ابدا
variant U نوع دیگر
nevermore U هرگز دیگر
about-faces U جهت دیگر
about-faces U سوی دیگر
about-face U جهت دیگر
about-face U سوی دیگر
about face U جهت دیگر
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
1make my heart smile
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
2single gas
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com